ایــــــران امـــیـد
  • Email
  • Facebook
  • Youtube
  • Rss
  • خانه
  • در باره ما
  • مصاحبه ها
  • پیوند ها
  • آرشیو
  • تماس با ما
Home» ديدگاه ها » ديدگاههاي خانم طاهره شيخ الاسلام » شان مظلومیت در فرهنگ ما

شان مظلومیت در فرهنگ ما

 

طاهره شیخ الاسلام

 

مى‏گويند چون ابوعلاى معرى متفكر آزادانديش بيمار شد، دوستى كبك سرخ شده‏اى را براى او مى‏فرستد كه شايد منظرۀ او اشتهايش را ترغيب كند و چيزى بخورد. معرى رو به كبك كرده و مى‏پرسد چه گناهى از تو سرزد كه به چنين روزى افتادى و خودش پاسخ مى‏دهد كه اين مكافات ضعيف بودن است. بزرگ‏ترين جرم در زندگى از نظر او ضعف است. ايرج ميرزا اين داستان را چنین به نظم کشیده است:

قصه شنيدم كه بوعلا به همه عمر/ لحم نخورد و ذوات لحم نيازرد

در مرض موت با اشاره دستور/ خادم او جوجه‏اى به محضر او برد

خواجه چو آن مرغ كشته ديد برابر/ اشك تحسر ز هر دو ديده بيفشرد

گفت به مرغ از چه شير شرزه نگشتى‏/ تا نتواند كست به خون كشد و خورد

مرگ براى ضعيف امر طبيعى است‏/ هر قوى اول ضعيف گشت و سپس مرد*

هر روشى در زندگى و تفكر كه كسى را قوى و متكى به نفس بسازد خير و هر طريقى در زندگى و تفكر كه از ناتوانى سرچشمه بگيرد يا كسى را ضعيف سازد شر است. عدم تلاش و تحرك، عدم خلاقيت و نوآورى، تكرار آداب و رسوم پیشینیان، تواضعى كه به حقارت بيانجامد، قناعتى كه بهانۀ تن‏پرورى گردد، صدقه و خيراتى كه به تشويق دریوزگی و عدم تلاش براى كسب معاش بيانجامد، همه و همه به دلیل اینکه موجبات ضعف و ذلت را در فرد و به تبع آن در جامعه فراهم مى‏آورند شرند.

در جوامع بنياد شده بر ظلم و نابرابرى که قانونی از انسانها حمایت نمی کند، هم سلطه‏گرى و هم سلطه‏پذيرى، هم ظالمیت و هم مظلومیت هر دو زمينۀ مناسبى براى رشد پيدا مى‏كنند. مطلوب و محبوب سلطه‏گران و قدرتمندان كسانى هستند كه ضعف خويش را بپذیرند، بر سرنوشت گردن نهند، با سلطه‏گر به مقابله بر نخيزند و در پى تغيير شرايط بر نيايند. در این جوامع رابطه سلطه گری و سلطه پذیری را در تمامى سطوح اجتماع از اداره و كارخانه گرفته تا آموزشگاه و مدرسه و حتى در خانواده می توان دید. بعبارت دیگر هر کس در عین اینکه در برابر مافوق خود سلطه پذیر است در برابر مادون خود نقش سلطه گر را بازی می کند. تعريف و مفهوم «خوبى» در چنين فضايى همانا «اطاعت مطلق» است و بس. بدین معنی که نه تنها بچۀ خوب به بچه‏اى گفته مى‏شود كه حرف شنو بوده و روى حرف بزرگ‏ترها حرف نزند، بلکه زن خوب نيز زنى است كه فرمانبردار شوهرش باشد، كارمند خوب كارمندى است كه هميشه گوش به فرمان رئيس باشد و نهايتاً شهروند خوب شهروندى است كه چون و چرا در کارها نکند. ارزش و شانی که مظلومیت در بین مردم این جوامع دارد باین دلیل است که مظلومیت و خوبی مترادف هم قرار می گیرند. ویژگی هایی همچون شكسته‏نفسى، عدم قبول مسئوليت، جلب ترحم، ناله و شكوه، و شكايت از روزگار، اعتقاد به شانس و تقدیر همگی به نوعی ریشه در همین پدیده دارد.

در اینگونه جوامع سلطه‏گران معمولاً تحت عنوان خير و صلاح زيردستان و در لواى عشق و علاقه، به آنان زور می گویند و ظلم مى‏كنند و بدين ترتيب حق انتخاب و نهايتاً امكان رشد و بالندگى را از افراد تحت سلطه خويش مى‏گيرند. سلطه‏پذيران نيز معمولا با گذشت و فدا كردن خود، اين خيرخواهى را ارج مى‏نهند و اين علاقه را مى‏پذيرند. اما حقيقت اين است:

در هر نوع رابطه كه يكى از طرفين با هر دليل و بهانه‏اى مانع از رشد ديگرى در به ثمر رساندن استعدادهاى بالقوه‏اش شود و باعث گردد كه در او احساس حقارت، ناچيزى و ناتوانى به‏وجود آيد، نوعى سلطه‏گرى بيمار گونه حاكم است.

در اینجا بد نیست یادی از اريك فروم نویسنده صاحب نام آلمانی کنیم. او به دو نوع رابطۀ برترى و كهترى معتقد است. رابطه‏اى كه در آن قدرت اعمال شده از طرف شخص برتر قدرتِ معقول نام مى‏گيرد و رابطه‏اى كه در آن اين قدرت، بازدارنده و غیر معقول است. قدرت معقول را مى‏توان در رابطۀ بين استاد و شاگرد مشاهده كرد. در این رابطه منافع استاد و شاگرد هر دو در يك جهت سير مى‏كند. بدين معنى كه اگر شاگرد موفق شود، استاد راضى است و اگر نشد هر دو ناكامياب شده‏اند.

قدرت بازدارنده را مى‏توان در رابطۀ بين ارباب و بنده ديد كه در آن خواجه بر آن است كه بندۀ خويش را استثمار كند و هر چه از او بيشتر بهره گرفت راضى‏تر است. در همان حال بنده در جستجوى آن است كه از تقاضاهاى خود براى حداقلى از خوشبختى دفاع كند، پس منافع خواجه و بنده در مقابل يكديگر قرار مى‏گيرد، یعنی آن‏چه به سود يكى است به زيان ديگرى تمام مى‏شود. در رابطه نوع اول برترى شرط يارى به كسى است كه بر وى اقتدار رانده مى‏شود و در ديگرى شرط استثمار اوست. اين دو رابطه تفاوت ديگرى نيز با يكديگر دارند: هر چه شاگرد بيشتر بياموزد، فاصلۀ ميان او و استاد كاهش مى‏يابد و شباهتشان افزون مى‏شود و سرانجام رابطۀ كهترى و مهترى خود به خود از ميان مى‏رود. اما وقتى برترى بر پايۀ استثمار استوار گشت هر چه بيشتر بپايد، فاصلۀ ميان طرفين افزايش مى‏يابد. در عين حال قدرت در اين دو نوع رابطه، داراى دو وضع مختلف از نظر روان‏شناسى است: در اولى محبت و ستايش و سپاس حكمفرماست و مرجع قدرت (معلم يا استاد) نمونه‏اى قرار مى‏گيرد كه ديگرى مى‏خواهد بعضاً يا كلاً به قالب او در آيد. در دومى آن‏كه استثمار مى‏كند با رنجش و عناد روبرو مى‏شود. نفرتى كه در سينه برده موج مى‏زند به كشمكش‏هايى منتهى مى‏شود كه رنج به همراه مى‏آورد بدون اين‏كه نويد كاميابى بدهد. بنابراين گرايشى پديدار مى‏شود كه اين احساس نفرت سركوب گردد و حتى گاهى به جاى آن ستايشى كوركورانه استقرار يابد. با اين امر دو كار انجام مى‏شود: اولاً احساس دردآور و خطرناك نفرت از ميان رخت برمى بندد و ثانياً احساس حقير بودن تسكين مى‏يابد. سلطه‏پذيرچنين استدلال مى‏كند كه چون ارباب (مافوق) خوب و كامل است، شرمسارى از اطاعت کردن از او شايسته نيست. نتيجه اين‏كه در روابطى كه پاى قدرت بازدارنده در ميان است عاملى كه پيوسته راه فزونى مى‏پيمايد، نفرت يا نوعى غلو غير معقول در ستايش مرجع قدرت است. در حالى كه در روابط معقول به همان نسبت كه كسى كه قدرت به او رانده مى‏شود به مرجع قدرت شبيه‏تر مى‏گردد، اين عامل نيز كاستى مى‏گيرد.**

با یک نگاه می توان دید که در تحت شرایط حاکم بر جامعه ما در هر یک از ما دو شخصیت رشد یافته است، اربابی یا سلطه گری و بندگی یا سلطه پذیری و بسته به اینکه در مقابل چه کسی قرار بگیریم یکی از شخصیتها بروز می کند. شدت و چگونگی آن را هم فاصله ای که افراد از یکدیگر در هرم اجتماعی دارند تعیین می کند. ویژگیهایی که از چشم جهانگردان غربی نیز مخفی نمانده است. یکی از آنان در این مورد گفته است: “ايرانيان با هم‏رديف و هم‏شأن خويش مهربان و مؤدبند، در مقابل برتر از خود خاضع و متواضع و نسبت به زيردستان زورگو و متكبرند… »

ویژگی هائی چون بت سازی از قدرتمندان سیاسی، اجتماعی و ادبی، احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس در برابر کسانی که در رده های بالاتری از ما قرار دارند، تعریف و تمجیدهای افراطی از آنان، برخوردهای نامهربانانه و بی توجهی ما نسبت به کسانی که از ما پایین ترند و بسیاری دیگر از خصوصیات نامناسب همه و همه ناشی از شرایط زیستی ما بوده اند. با کمی توجه می توان دید که این خصوصیات هر یک مانعی در راه برقراری دموکراسی و عدالت اجتماعی در جامعه ما بوجود می آورند.  آیا براستی راهی برای برون رفت از دایره بسته ای که در آن شرایط اجتماعی، ما را و ما شرایط اجتماعی را می سازیم وجود دارد؟

بطور حتم یک جامعه دموکراتیک و آزاد ماحصل کنش و واکنشهای انسانهایی مسئول، متعهد، آزاد و دموکرات می باشد. با این ترتیب می توان دریافت که انسانهایی با خصوصات برشمرده در این نوشتار اگر نگوییم هرگز، مشکل بتوانند جامعه ای باز و آزاد را پایه گذاری نمایند.

یقینا آگاهی از درد راه را بر درمان می گشاید. با نگاهی دقیق بر رفتارها و گفتارهای خود می توان ویژگیهای نامناسب را شناسائی و در حذف و تعدیل آنها کوشش نمود. این رستاخیز فرهنگی به تلاش فرد فرد ما نیاز دارد.  معجزه را باید خلق کرد  چرا که دستی از غیب برون نخواهد آمد و کاری برای ما نخواهد کرد.

———————————————————–

*ابوعلا گياهخوار بود و لحم به معناى گوشت است.

** گريز از آزادى؛ اریک فروم؛ ترجمه عزت الله فولادوند؛ ص 176 و P 17

پرسش و پاسخ Cancel reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Languages

  • fa  پارسی

جستجو

دسته

  • آيا می دانيد؟
  • اخبار
  • اسناد جنایت و توطه گری رژیم
  • حقوق بشر
  • ديدگاه ها
  • ديدگاههاي خانم طاهره شيخ الاسلام
  • دیدگاههای حسن ماسالی
  • دیدگاههای دیگران
  • زنان
  • سوسيال دمکراسی
  • فرهنگ و هنر
  • کتاب

کتاب

Massali-BookCover

Amnesty International

Amnesty International

Ärzte ohne Grenzen

Ärzte ohne Grenzen

UN Refugee Agency

UN Refugee Agency
© 2014 IranOmid.de. All Rights Reserved.